شناسهٔ خبر: 54335 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

روایت پاریس ریویو از انعکاس داستان کوتاه سالینجر در «پریِ» داریوش مهرجویی

همه می‌دانند «پری» ساخته داریوش مهرجویی اقتباسی از دو داستان جی. دی. سالینجر، نویسنده آمریکایی است. ساشا اولدرشاسن، خبرنگار ایرانی-آمریکایی مجلاتی چون گاردین و نیشن طی یادداشتی در مجله پاریس ریویو بررسی تطبیقی از این دو نسخه داستانی نوشته است که با هم می‌خوانیم.

روایت پاریس ریویو از انعکاس داستان کوتاه سالینجر در «پریِ» داریوش مهرجویی

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ جی. دی سالینجر، خالق «ناتور دشت» از صنعت فیلمسازی و هالیوود دل خوشی نداشت و حتی در بخشی از داستان «ناتور دشت» به نقل از یکی از شخصیت‌ها می‌گوید: «در دنیا از یک چیز متنفرم و آن فیلم است. حتی اسم فیلم دیدن را هم جلوی من نیاور!»
 
تنفر شدید سالینجر از صنعت فیلمسازی پس از فروش حق تبدیل داستان کوتاهی تحت عنوان «عمو ویگیلی در کنتیکت» آغاز شد. این داستان که نخستین بار در سال ۱۹۴۸ در «نیویورکر» منتشر شد، تصویری از جامعه متوسط آمریکا را ارائه می‌دهد. از دیدگاه سالینجر اقتباس سینمایی این داستان بسیار احساسی از آب درآمده و حتی نکاتی که او در ذهن داشت را منعکس نکرده بود.
 
از آن زمان به بعد سالینجر با خود سوگند یاد کرد که دیگر اجازه ندهد آثارش به اقتباسی سینمایی تبدیل شود. از فروش آثارش سرباز زد و چند نفر را که به صورت غیرقانونی آثارش را به اقتباسی سینمایی یا تلویزیونی تبدیل کردند تحت پیگرد قانونی قرار داد. وارثین سالینجر در حال حاضر کالین ام. سالینجر، همسرش  و ماتیو آر. سالینجر هستند که مانند نویسنده آمریکایی محکم و استوار در مقابل قدرتمندان هالیوود ایستاده‌اند. بنا بر قانون «کپی‌رایت» در آمریکا حق مالکیت معنوی در طول حیات و ۷۰ سال پس از دوره حیات فرد حفظ می‌شود، اما در دهه ۹۰ میلادی چند نقص در قانون «کپی‌رایت» جهانی سبب شد کارگردانی به سراغ داستانی از سالینجر برود.
 
اما به دلیل روابط خاص ایران و آمریکا، قانون «کپی‌رایت» نیز میان آنها اجرا نمی‌شود. ایران جزئی از «کنوانسیون برن»، که حق نویسندگان و هنرمندان خارجی را رعایت می‌کند، نیست. همین موضوع سبب شد تا کارگردانی ایرانی به نام داریوش مهرجویی- یکی از مولفین پیشتاز موج جدید سینما در ایران- از این فرصت استفاده کند؛ فرصتی که هیچ فیلمساز غربی نتوانست به دست آورد.
 
مهرجویی در سال ۱۹۹۵ میلادی فیلمی را تحت عنوان «پری» با اقتباس از داستان «فرنی و زویی» و «یک روز خوش برای موزماهی» نوشته جی. دی. سالینجر ساخت. مهرجویی در دانشگاه یوسی‌ال‌ای درس خوانده و بی‌شک آثار سالینجر را مورد مطالعه قرار داده است. شاید هم پیش از دانشگاه و در سرزمین خودش داستان‌های سالینجر را خوانده بود. در ایران نویسندگان بزرگ خارجی را ارج می‌نهند و بی‌شک در همه کتابفروشی‌ها آثاری از سالینجر، اشتاین‌بک و سوزان سانتاگ را می‌توان در کنار آثار غول‌های ادبی کشور ایران همچون فروغ فرخزاد، صادق هدایت، حافظ، سعدی، و مولانا یافت.
 
روایت مهرجویی از داستان‌های سالینجر بسیار سمبلیک وشاعرانه است. او از نمادهای زیادی بهره می‌گیرد تا بتواند شخصیت‌پردازی‌های مملو از گفت‌وگوِ داستانِ سالینجر را ارائه کند. مهرجویی طبق قوانین کشورش تلاش می‌کند از مفهوم «آب» یا فرو رفتن در آب بهره گیرد تا بخش‌های مختلف داستان را با هنجارهای 

شاید اگر سالینجر «پری» را دیده بود از آن خوشش می‌آمد. مهرجویی فیلمساز خوب و آگاهی است اما سالینجر فرصت تماشای این فیلم را نیافت.

کشورش تطبیق دهد. در آغاز داستان پری یا همان فرنی داستان سالینجر در رویای خود می‌بیند که توسط گروهی از همکلاسی‌هایش به زیر آب هل داده می‌شود. در کتاب فرنی درباره این خواب فقط حرف می‌زند. در فیلم این بخش از روایت لحنی جدید می‌یابد و استفاده از نماد آب تیره و کدر در کل داستان تکرار می‌شود.
 
مهرجویی در داستان «پری» تلاش می‌کند روایت سالینجر از اتفاقات پس از جنگ را با شرایط ایران پس از جنگ با عراق تطبیق دهد. نسخه کارگردان ایرانی از زویی شخصی به نام داداشی است که لباس سربازی به تن دارد و تفنگی را با خود حمل می‌کند.
 
صحنه‌هایی در فیلم «پری» وجود دارد که دقیقاً مانند داستان سالینجر است و فقط کمی رنگ ایرانی بودن به خود گرفته است. در داستان سالینجر فرنی روبه‌روی معشوقه‌اش در رستورانی می‌نشیند و دست به ساندویچ مرغی که سفارش داده است، نمی‌زند و با او از کتابی که درباره یک راهب روسی است سخن می‌گوید. پری هم روبه‌روی نامزدش نشسته و از کتابی درباره یک صوفی حرف می‌زند و کبابش سرد شده است.
 
پری درست مانند فرنی با سؤال‌هایی درباره هویت و باور روبه‌رو است؛ فقط شرایط اجتماعی و فرهنگی دو جامعه متفاوت است. در واقع داستان سالینجر به مهرجویی این فرصت را داد تا تصویر جدیدی از زن ایرانی که در آن دهه بیشتر از قبل به دانشگاه می‌رفتند، ارائه دهد. پری نیز مانند فرنی تحصیل‌کرده و رُک است و سیستم پدرسالارانه را زیر سؤال می‌برد.
 
گفت‌وگوهای درباره باورها و معنویت خطی مستقیم بین داستان سالینجر و اقتباس مهرجویی ایجاد می‌کند. در داستان «پری» شهر اصفهان فضایی شاد و مقدس برای ارائه این گفت‌وگوها فراهم کرده است و شخصیت پری سکوت و فضای زیبای مساجد مهم اصفهان را با هم ترکیب می‌کند.
 
شاید اگر سالینجر «پری» را دیده بود از آن خوشش می‌آمد. مهرجویی فیلمساز خوب و آگاهی است اما سالینجر فرصت تماشای این فیلم را نیافت. او تا سال ۱۹۹۸ به صنعت فیلمسازی بی‌اعتنایی کرد. سال ۱۹۹۸ بود که مرکز سینمایی «لینکلن» تصمیم گرفت یک فستیوال سه‌هفته‌ای درباره سینمای ایران برگزار کند. نمایش چنین فیلمی در فستیوال به سالینجر اطلاع داده شد. نمایندگان سالینجر بلافاصله نامه‌ای نوشتند و اعلام کردند اکران فیلم نقض آشکار قانون «کپی‌رایت» است و به دلیل سابقه دعوی علیه کسانی که از داستان‌هایش فیلم ساختند مدیران سینما تصمیم گرفتند نمایش فیلم را لغو کنند.
 
داریوش مهرجویی در پاسخ به این اتفاقات در مجله «نیویورک‌تایمز» نوشت: «هدف من از ساخت این فیلم تبلیغاتی نیست و فقط دوست دارم منتقدین و کسانی که آثارم را دنبال می‌کنند به تماشای فیلم بنشینند.» او گفت که حتی نامه‌ای به سالینجر نوشته بود تا از او اجازه ساخت فیلم را بگیرد اما وقتی جوابی دریافت نکرد به کارش ادامه داد: «ما در کشورمان قانون «کپی‌رایت» نداریم و آزادیم هر چه دوست داریم بخوانیم.»
 
البته اگر کمی خوش‌بینانه به ماجرا نگاه کنیم اگر این تفاوت در قانون «کپی‌رایت» در دو کشور ایران و آمریکا نبود هیچ‌گاه مکالمه‌ای بین فیلمساز معروف ایرانی و نویسنده شهیر آمریکایی شکل نمی‌گرفت. نسخه‌ای از «پری» در کتابخانه دانشگاه کلمبیا موجود است، اما اف‌بی‌آی با مهری بر روی فیلم از نقض حق نویسنده در آن هشدار داده است. با تمام احترامی که برای نویسنده بزرگی چون سالینجر قائل هستم اما دوست دارم در دنیایی زندگی کنم که داستان‌نویسی و فیلمسازی دوشادوش یکدیگر حرکت می‌کنند.
 

نظر شما